کاش آدم ها مثل درخت بودند، چهار فصل داشتند. هروقت سرخوشی بهار و عشق تابستانی شان رنگ پاییز گرفت، می توانستند زیر خروارها برف قایم شوند، جایی که زمستانشان را کسی نبیند، جایی که بتوانند دور از هیاهوی دیگران آرام بگیرند.
خوب بود که باد می توانست شاخ و برگ اضافی شان را با خودش ببرد تا سبک شوند. خوب بود که غصه ها را مثل برگ های زرد و قرمز و نارنجی می تکاندند و خلاص می شدند از سنگینی شان.
بعد یک روز وقتی احساس کردند دوباره جان گرفته اند، باز جوانه می زدند و سبز می شدند. و زندگی از اول شروع می شد.
برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 247