بدی اش این است که رویاهای آدم ها با خودشان پیر نمی شوند. اگر در بیست سالگی، مرد رویاهایت، بلند قد و چهارشانه و جذاب بود، وقتی چهل سالت شد و هنوز پیدایش نکردی، در ذهنت خمیده و شکسته یا چاق و کچل نمی شود. همان شکلی می ماند تا مدام آزارت بدهد. آنها که جور دیگری زندگی کرده اند، خیال می کنند باید کوتاه بیایی، باید به مردی شکسته و چاق و کچل رضایت بدهی، اما آن لعنتی گوشه ای از ذهنت جا خوش کرده و با نگاهش تو را دست می اندازد. خوب می داند که همه اش زیر سر اوست.
یک روز در آینه، چین های ریزی پای چشم هایت کشف می کنی، اما آن لعنتی هنوز چشم هایش برق می زند و نگاهش حرف. یک روز دیگر می بینی تعداد موهای سفیدت از سیاه ها بیشتر شده، اما آن لعنتی هنوز خوش قد و بالا و جذاب است. لابد یک روز هم باید بروی دنبال دندان مصنوعی اما او هنوز با لبخند، دندان های ردیف و سفیدش را به تو نشان می دهد.
پیر شو لعنتی.
برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 69